شنبه شب
امشب اصلا حال و حوصله ی نوشتن نیست اما خوابم هم نمی برد،گو اینکه چاره ای هم جز نوشتن نیست. به خاطر آوردن اینکه کسی در این دنیا تو را دوست دارد و عاشق توست به طرز غریبی لذت بخش است اما اگر فکر کنی کسی نیست که به یاد تو باشد دهها برابر رنج می کشی!آیا کسی ...؟
دلم نمی خواهد از این چیزها بنویسم کاش می توانستم بگویم آن سه روز و سه شب کنج خانه ی "خدا"نشستن چگونه بود، آن شبها زیر آسمان پر ستاره در حیاط خانه اش ، گرچه برای صحبت با او به آسمان نگاه نمی کردی چون می دانستی " از رگ گردن به تو نزدیکتر است".
مثل همیشه همه جا بود اما پر رنگ تر! می توانستی حسش کنی و بویش را استشمام کنی ، بوی "خدا" چه رنگی است؟ آبی ؟ سبز؟ رنگش آسمانی است ، مثل رنگ دل تو و همه ی کسانی که با تو آنجا بودند در روز آخر ، همه صاف ، بی رنگ،آسمانی!
سه روز به دور از همه چیز ، آنقدر زود گذشت که عصر روز آخر وقتی با "ام داوود" همکلام شده بودی یادآوری این مطلب،این که تا ساعاتی دیگر باید بروی ،تو را به گریه بیاندازد. باید بروی،دوباره برگردی به همان زندگی قبلی با این تفاوت که اکنون متنفری از تمام چیزهایی که هستند ولی ربطی به حال حالای تو ندارند ، چیزهایی که از آنها متنفری که پس از این مثل کابوسی خواهند بود برایت.
دلم یکبار دیگر مناجات حضرت امیر(ع) می خواهد در مسجد کوفه،زیر آسمان پر ستاره ی مسجد جامع شهر!
تا سال دیگر ..."اگر خدا بخواهد"!
سلام فقط می تونم بگم خوشا به سعادتت عزیز جان کاش حالا که دلت رنگ آسمون شده برای منم دعا کنی
سل________________________________ام
خوبید که . . . .. . . . . .. .
منم خوفم میگم تا دیر نشده یه سر بهم بزن و فقط ه فقط در مورد این پستم یه نظر خوشگلو با حال بده
حالا چرا تا دیر نشده آخه من تو یک هفته یک یا شایدم دو یا . . 3 نه دیگه 4 نه
بار آپ میکنم جدی میگم ج.و ن ه ممول راست میگم
با بای (آرامیس)
راستی منم از اینا که نوشتین بلدما هر وقت خاستی عاشق بشی عاشق کسی باش که دلش اندازه دریا باشه تا هر وقت خاستی تو دلش جا شی مجبور نباشی
سلام عزیزم عزیزم سلام
مواظب خودت باش بچه مثبت ها رو می دزدن
من هم سال دیگه می رم
خیلی با احساسی راست می گم
باور کن
به من هم سر بزن
یک چیزای با حالی نوشتم که نگووووووووووووووووووو
منتظرتم
سلام.
التماس دعا
خداحافظ.