Heart to Heart

! let's speak frankly

Heart to Heart

! let's speak frankly

پایان

 

  دیر به دیر آپ کردنم دلیلی دارد و آن چیزی جز نداشتن وقت است.

 حقیقتش شاید دیگر اینجا ننویسم نه اینجا بلکه هیچ جای دیگری در نت! شاید ازین پس برای کس دیگری بنویسم برای او و فقط خود خودش و دوست ندارم نوشته هایم را جز او کس دیگری بخواند.

 و شاید هم بنویسم !همه چیز بستگی به او دارد.او که اینجا نیست رفته و مرا بیدل و تنها باقی گذاشته تا برگردد و به خودش بگویم که چه تنها هستم وقتی نیست.

 دو هفته ایست که عجیب به قسمت معتقد شده ام که قسمتت هرچه باشد همان می شود و نمیتوانی از آن فرار کنی که هرجا باشی تو و همانی که قسمت توست بالاخره به هم می رسید.داستان عجیبیست این قسمت...

                                       به پایان آمد این دفتر          حکایت همچنان باقیست...

                                     

بابا اینم آپدیت

 

 فقط به خاطر دوست عزیزم نوده دارم آپ می کنم!

 آخه عزیز دل برادر u که خودت بهتر میدونی این روزا حسابی درگیرم! درگیر کاری که خودم هم هنوز باورم نمی شه!

 صبحا که از خواب بیدار میشم یه ربع بیست دقیقه ای طول میکشه تا یادم بیاد که چه اتفاقی افتاده! آه واقعا که ! کی باور میکنه؟ حتی خودم هم باورم نمی شه! یه کی منو باورم کنه!

 تا روزی که بیکار بشم و حسابی بنشینم به نوشتن خداحافظ!